سفارش تبلیغ
صبا ویژن
رایحه ظهور به مشام می رسد! از کجاست؟
واحد ارتباطات مردمی (روابط عمومی و تبلیغات) هیئت مکتب العباس(ع) تهران

AGHA JAN HAR CHE BA SHOMA HARF MIZANAM JAVABAM RA NEMIDAHI CHERA MAN AZ KESHVARI KE FEKR MIKONAM HICHKAS BE YAD SHOMA NIST NAME MINEVISAM INJA MARDOM MITARSAN BEGAN KE MOSALMAN HASTAN NEMIDANAM CHERA MARDOM DAR HAME JAI DONYA MONTAZER AMADAN SHOMA HASTAN VA HAR JOME BARAY AMADANAT DOAA MIKONAN
AGHA JAN MIDANI KE CHE MOSHKELI DARAM VA HAR ROZ BARAY KHOB SHOSAN AZIZAM AZ SHOMA TALAB SHAFA MIKONAM MADARAM HAMISHE MIGOT HAR ZAMAN DEL TANG SHODI BE




____________________________________________________________________________________

به نام خدا
سلام اقا
می دونم دوسم دارین و می دونم هر شب گریه می کنین که چرا ادم نمی شم خوب اقاجون دستمو ببینید که درازه!!!من گدام گدای محبتتون!!!منو دریابید شاید ادم شدم

گفتم به خرد که چیست اسباب نجات****در سختی روزگار و هول عرصات؟
در وادی عقل و عشق گشتی زدو گفت:****بر طلعت نورانی مهدی (عج)صلوات




____________________________________________________________________________________
زینب
شنبه 89 مرداد 2 توسط واحد فرهنگی،پرورشی

چرا به صاحب الزمان(عج) لقب قائم داده اند؟

اولا باید بگوییم"قائم به امر الله"قیام کننده به فرمان خداوند وگفته می شود آن حضرت (ع) :razz: "قائم امرالله" لقب گرفته است زیرا شب و روزمنتظر فرمان خداوند عزو جل است تا با اشاره ی او ظهور کند.در روایت آمده که آن حضرت (ع)قائم لقب گرفته به این دلیل که روزی برای حق قیام خواهد کرد.از"صقربن ولف"روایت شده است:ازامام رضا(ع)سوال کردم چرا او را قائم می نامند؟فرمود:زیرا او قیام خواهد کرد پس از آنکه یادش از میان رفته و بیشتر (اغلب) قائلان به امامتش از او رویگردان شده اند.همچنین از "ابوحمزه ثمالی" نقل شده است:از امام باقر(ع) سوال کردم :ای پسر رسول خدا مگر همه شما اهل بیت قیام کنندهی به حق نیستید؟فرمود "البته که هستیم".سوال کردم :پس چرا "قائم"شما را "قائم"نامیده اند؟فرمود:"وقتی جدم حسین(ع)به شهادت رسید فرشتگان الهی ضجه زدند و با گریه و شیوه عرض کردند:ای پروردگار و مولای ما:آیا آن را که برگزیده ی تو و فرزند برگزیده ی تو و بهترین خلق را کشتند رها خواهی کرد؟خداوندعزوجل به انها وحی کرد:آرام باشید ای فرشتگان من پس به عزت و جلالم قسم هر آینه از آنها انتقام خواهم گرفت اگرچه بعد از مدت طولانی باشد.سپس خداوند بلند مرتبه امامان بعد از حسین(ع) و فرزندان او(ع)را به فرشتگان نشان دادا پس ملائکه خشنود شدند و دیدند کیی از امامان به نماز ایستاده است. در این حال خداوند متعال به آنان فرمودند : به وسیله این"قائم"از آنان (قاتلان حسین ع) انتقام خواهم گرفت. :razz:




____________________________________________________________________________________
عبدمولا
شنبه 89 مرداد 2 توسط واحد فرهنگی،پرورشی

بسم رب المهدی
هو

خبری آمد ، خبری در راه است *** سرخوش آن دل که از ان اگاه است

بار دیگر جمعه ای آمد و عطر عاشقی در فضا پیچید و عاشقان سرمست از روز و عید دیگری بنام جمعه و سلامی بر صاحب آن .

خدارو شکر که ما را از امت محمد ص قرار داد و اجازه داد که از مسلمانان باشم ( شهدالله و محمد رسول الله )

و اینکه از نوکران و شیعیان و غلامان وصی رسول الله و همه چیز او مولی امیر المومنین علی ع باشم

آقای من و مولا بار دیگر به در میخانه آمده ام سرمست مه از جام شراب شما کمی می بنوشم که مست شما باشم تا روز الست .

آقای من شاهد من در روز جزا شما هستید که من جز نام شما و نام اجداد اطهرتان ع نام دیگری بر زبان نداشتم

و اگر که نتوانستم طاعات و عبادات خداوند را درست بجا اورم و انواع جرمها و گناهان را انجام دادم ولی بواسطه

محبت شما و محبت اجدادتان از خداوند طلب مغفرت می کنم و درخواست بخشش را دارم زیرا که عشق شما

اتشی است بر پیکره من پس با وجود ان شعله های اتش دیگر تاثیری ندارد ( محبت علی ع حسنه ای است که با ان

ضرری بر ادمی وارد نمی شود) و من دلخوش به ان هستم و اگر سالها هم در اتش دوزخ باشم میدانم که بواسطه

وجود شما نجات پیدا میکنم و پیش شما خواهم آمد .

مولای من جز نام تو نام دیگری ندارم و آقا و مولا و پیر و میر و سید و همه چیز من تویی و در راه تو نام دیگر معنی

ندارد و من گویی نمی شنوم و نمیبینم جز نام تورا ( نام تو بردم لبم آتش گرفت ** نام تو ارامه جان من است)

مولای من دیگر بس است جدایی به والله درست است که ما گنهکاریم ولی تو بخشنده و صاحب عفو و کرم پس بیا

از گناه ما درگذر که گنهکار چشم امیدش به بخشنده است ، چقدر عاشق و چقدر منتظر و همچون تویی غایب

به خوبات سر میزنی ولی از ما بدات نامی و نشانی نمیگیری هر چند من میدانم که تو همیشه با منی ولی کو

چشم بینای من ( با صد هزار جلوه برون آمدی که من*** با صد هزار دیده تماشا کنم ترا )

مثل دیوانه ای که روز و شب نمیشناسد حالا این گردن منو و این ذوالفقار تو ، این صورت به خاک مالیده من پیش تو و این پاهای مبارک تو

دوباره بر سر مزار شهیدان راهت و مومنان در سینه خاک رفته ات روضه غیبت میخوانم شاید رحمی کنی بر من .

به امید ظهور خورشید خدایا ، رازها در پرده تا کی

زغیبت قلبها آزرده تا کی ، ای گل زهرا کجایی

و تو ای مهر آفرین لطف خدایی

یا الله یا محمد یا علی یا فاطمه یا صاحب الزمان یا مهدی ادرکنی و لا تهلکنی

به امید روز ظهور عاشقانت زنده اند ( هو یا منتظر)




____________________________________________________________________________________

یا حق ... سلام
گفتن یه نامه به شما بنویسیم
ولی شما که می دونی ما چی می خوایم بگیم ؛ درسته؟
چند وقتیه درگیر درس و امتحانیم و درست و حسابی نتونستیم با هم حرف بزنیم
کاش اون قدر عاشق بشم که همیشگی باشید برام
زندگی باید هم یه پشتوانه داشته باشه ؛ مگه نه ؟
راستی !
خیلی دلم برای امام رضا (علیه السلام) تنگ شده . نمی دونم حال ما رو می پرسن یا نه ؟
ولی ما که همیشه به دوستان می گیم سلام برسونن
شما هم از آقا بخواین ما رو زودتر بطلبن
یه کمی هم شما برای ما بگو
یه طوری که من هم با این کر بودنم بفهمم و بشنوم
ای آقا جان !
کاش اون قدر که دل شما خونه دل من هم درد داشت و می تونست این همه بزرگ باشه
من که تلاش می کنم
شما هم کمک می کنی ، حتما
خدا خودش می دونن که چه قدر دلم می خواد سرم رو روی زانواتون بذارم ...
چند وقت پیش هم این شعر رو نوشتم برات
*******
آرام من !
سرم بر سینه ات
دستانت بر سرم
اشک هایم بر گونه ام
لب هایت بر سرم
لب هایت :
آرام نازنینم!
*******
اللهم عجل لولیک الفرج واجعلنا من خیر اعوانه و انصاره و شیعته و المستشهدین بین یدیه
*******
می دونم که خیلی کار داری
مزاحم نمی شم و وقتتونو نمی گیرم ؛ گرچه شما زمان و مکان ندارید
یا علی مددی ... والسلام علی من اتبع الهدی




____________________________________________________________________________________

عریضه‏ها را چاه کجا مى‏برد؟

خاموش‏تر از چراغ مرگیم

روشن‏تر از آفتاب کجایى‏؟

عقربک‏هاى ساعت، تا کى به گرد خود گردند، بیهوده در صفحه غیبت.

در گرگ و میش سحرگاه، پایان دروغ را انتظار مى‏کشیم.

آن روز که بیایى، جهان براى خوشبختى ما تنگ است.

آغاز و فرجام خویش را در تو مى‏جوییم.

این گریه را پایانى است اگر، اشک راه خود را بداند و بر هر دامانى نریزد.

پوست را بادام و سال را ایام و زیستى را کام و بودن را نام تویى.

من کیستم؟ تو کیستى؟ من اینک نه آنم که بودم. تو همچنان آنى که بودى.

مگذار که بگویم در تن من، امید را به خاک سپردند و سنگى صنوبرى شکل بر سر آن نهادند.


هیچیم هیچ، بى‏تو اى همه کس، همه چیز، همه جا، همه وقت، همه عمر...

دلى داریم به پریشانى دود; سرى داریم به حیرانى رود; چشمى به گریانى ابر; غمى به وفادارى بخت. نه اقبال خوشایندى، نه مرگ ظفرمندى.

رفتن، یعنى غیبت، آمدن، یعنى ظهور. بودن یعنى انتظار. کار یعنى سالنامه عمر را ورق زدن. سیاست، یعنى به لبخند تو خندیدن. حکومت، یعنى زیر پاى تو فرش گستردن. عاشورا، یعنى غمهاى تو. محرم، یعنى دمیدن مهتاب فراق. این است معناى حقیقى کلمات.

عریضه‏ها را چاه به کجا مى‏برد؟ آیا او هم...

سر و دست مى‏شکند غول فراق: ما به جنگ مگسها بسیجیده‏ایم.

اگر نه یک دم هماواز توییم، مگر چنگ ناساز تو نیستیم؟

خوشا آن در که به روى تو هر روز مى‏خندد




____________________________________________________________________________________

اینجا ایران است به وقت آخر الزمان
اینجا ایران است دیار تو و تو بزرگترین افتخاری در حافظه تاریخی این سرزمین
مدتها بود میخواستم نامه ای برایت بنویسم و بگویم تو که نبودی ما چه کردیم و اصلاً کمی مسلمانان آخرالزمانی را با آن مسلمانانی که تو دیدی و با آنها روزگار گذراندی مقایسه کنم
حال این فرصت بدست آمده
سلمان جان
مردم ما هر سال به حج می روند آن هم با رعایت تمامی آداب کلی هم سوغاتی می آورند می دانی که سوغاتی آوردن سنت است و تازه ولیمه هم می دهند آن هم چه ولیمه ای چند روز و چند شب همه دعوتند می دانی که ولیمه دادن هم خیلی کار خوبی است
راستی تو چند بار به حج رفته ای و اصلاً ولیمه داده ای ؟
اینجا همه از هر فرصتی استفاده می کنند تا نذری بدهند راستش حالا دیگر فرقی نمی کند نذری کرده باشند یا نه اسمش است همین طوری اسم این کار را گذاشته اند نذری ,سفره البته می دانم بیشتر بهانه ای است برای دور هم جمع شدن فامیل و حتماً می دانی که صله ارحام چقدر ثواب دارد
آه سلمان
مردم ما آنقدر آداب صحیح تلفظ کلمات عربی را تمرین کرده اند که دیگر فکر کنم از عرب ها هم بهتر تلفظ می کنند.
ماه رمضان را که دیگر مطمئنم از مردم زمان شما بهتر برگزار می کنند همه سعی می کنند از هم جلو بزنند و هر چه سریعتر قرآن را ختم کنند مردم ما در ماههای رمضان و محرم خیلی خیلی بیشتر مسلمانند.
اما سلمان دلم گرفته

اینجا ایران است و این صدای لرزان یک آخرالزمانی است
با تو که خودمانی هستیم اینهایی که گفتم تازه اعمال و رفتار مومنین ماست بگذریم از کسانی که اصلاً نمی دانند کی محرم آمد کی رمضان رفت...
سلمان دلم گرفته اینجا آخرالزمان است آخرالزمان ما غریبیم و بسیار بسیار تنها ما گم شدگانی آواره ایم که آنقدر به مغازه های بازارچه دنیا سرگرم شدیم که دستمان از دست پدرمان جدا شد و الان مدتهاست اشک می ریزیم دست و پا می زنیم ... فایده ای ندارد.
سلمان جان کمی به ما حق بده نگه داشتن دین اینجا خیلی سخت است فقط حفظ شعاعر و تقلیل دادن دین به همین ها گر چه خیلی خیلی بی انصافی است اما گاه از سر اجبار است ولی باز می گویم خودمان خود را بد بخت کرده ایم اگر لحظه ای چشم از ویترین های رنگارنگ دنیا گرفته بودیم الان دستانمان دستان گرم پدر را لمس می کرد
سلمان دلم گرفته دلم تو را میخواهد دلم ابوذر و مغداد و مصعب می خواهد دلم حر و مسلم بن عوسجه و حبیب می خواهد
حتی از این متاخر ها دلم ملاصدرا و بحرالعلوم و علامه طباطبایی می خواهد.
دلم عمق می خواهد دلم پیامبر می خواهد کجایی ابوالقاسم ...

سلمان راستش من اطلاعات زیادی راجع به تو ندارم اصلاً نمی دانم اهل کدام شهری اما " سلمان منا اهل البیت " پیامبر را شنیده ام دعا کن این صدا به اندازه همه ما تکثیر شود دعا کن مصداق پژواک این صدا باشیم
سلمان برایمان دعاکن جامانده تاریخ نباشیم که درگوشه ای فراموش شده اند
سلمان جان نمی دانی چقدر مشتاق دیدن روی ماهت هستیم اگر اهل رجعت بودیم ان شاء الله روز رجعت یکدیگر را می بینیم.
به امید دیدار
دعا گوی شما
یک مسلمان ایرانی آخر الزمانی




____________________________________________________________________________________

همه طلاب نیازمند استاد اخلاق هستند

امام زین العابدین (علیه السلام) فرموده اند: هَلَک مَن لَیسَ لَه حَکیم یُرشِده؛ هر کس عالم و حکیمی نداشته باشد که او را ارشاد کند هلاک می شود. انسان باید در دو چیز استاد داشته باشد: یکی اخلاقیات و دیگری عُرفیات.

اخلاقیات طلبگی

اگر درس بخوانی و استاد اخلاق نداشته باشی، بر فرض، آیت الله هم بشوی، نَفس تو هم، آیت الله می شود، آن وقت بی چاره می شوی. همان طور که به دکتر می روی و دستور رژیم غذایی می گیری باید پیش استاد بروی و دستور اخلاق بگیری، باید نزد او بروی که باد کبر و غرور تو را خالی کند، فکر نکنی حالا که این کتاب ها را می خوانی به جایی رسیده ای و حتماً مورد تأیید امام زمان (عج) قرار گرفته ای.

حضرت آیت الله العظمی حاج شیخ عبدالکریم حائری (ره) فرمودند: وقتی شخصی طلبه می شود مانند انگور است که بر اثر جوشاندن نجس می شود و راه پاک شدن آن، ثُلثان است. پس باید طلبه، استاد اخلاق بگیرد و خود را تزکیه کند زیرا علم و دانش و مدرک، آدمی را مغرور و متکبر می سازد و یک طلبه باید آن قدر تلاش کند و بجوشد تا دوسوم او یعنی صفات و اخلاق بد او بخار شود و از بین برود. اما مواظب باش گرفتار نااهل نشوی، گرفتار خودنمایی نشوی، اگر کسی پیدا شد که دلش می خواهد همه بفهمند آدم خوبی است، به او اعتماد نکن.

درس اخلاقی را که شما را بی حال کند، چُرتی کند، شل و وِل کند و درس اخلاقی که شما را از درس بیندازد، درس اخلاق نیست. این ها را کنار بگذار. مواظب باش تو را گول نزنند. ما اگر قدری خوب بشویم و نیتمان را درست کنیم استاد خوب هم گیرمان می آید. استاد اخلاق ما یکی حاج آقا حسین فاطمی (ره) بود که در قم، شب های جمعه به درس اخلاق ایشان می رفتیم. در آن زمان، قم، هفتصد ـ هشتصد طلبه بیشتر نداشت. ما هفتاد ـ هشتاد نفر بودیم که از ایشان استفاده می کردیم و یکی هم جمعه ها به درس اخلاق حضرت آیت الله العظمی امام خمینی (ره) می رفتیم. از جملاتی که از حضرت امام (ره) به یاد دارم این است که ایشان فرمودند: ما می توانیم با علم و اخلاق، انسان واقعی بشویم ولی حیوانات نمی توانند، پس باید در انسانیت بکوشیم.

عُرفیات طلبگی

استاد من در عُرفیات، حاج شیخ علی اکبر برهان (ره) بودند. عرفیات غیر از اخلاقیات است. ممکن است شخصی استاد اخلاق باشد ولی از عرفیات هیچ نفهمد. باید استادی را پیدا کرد که عرفیات را برای انسان بگوید. عرفیات یک سری مسائلی است که شاید خلاف شرع نباشد ولی خلاف عُرف جامعه است و عوام الناس از انجام آن ها، توسط ما روحانیون خوششان نمی آید. ما هم برای این که مردم به دین و روحانیت علاقه مند شوند و طرد نشوند باید این ها را مراعات کنیم. حالا چند نمونه از عرفیات را می گوییم:

1ـ دقت در معاشرت با مردم: روحانی نباید با کسی که به دین و دستورات دین اهمیت نمی دهد معاشرت کند (مگر این که قصد راهنمایی او را داشته باشد) و نباید چنین افرادی به منزل او رفت و آمد کنند.

استاد ما حضرت آیت الله حاج شیخ علی اکبر برهان (ره) می فرمودند: روزی به خانه رفتم و متوجه شدم که عده ای میهمان از طرف آشنایان و فامیل های همسرم، تشریف دارند، و بعضی از آن ها بدون رعایت این که ما روحانی و آخوند هستیم، و مردم از ما بیش از دیگران توقع دارند، با ظاهری شرعی ولی نامتناسب با عرفیات طلبگی ما، حضور داشتند، لذا به اهل بیت گفتم که برای آن ها توضیح دهند که متوجه بشوند، و آن ها هم الحمدلله متذکر شدند و بعد از این جریان هر وقت به منزل ما می آیند عرفیات را رعایت می کنند.

کسانی که بد حجاب اند نباید در منزل شما رفت وآمد کنند. من حتی گفته ام بچه های کوچک را بدون چادر به منزلمان نیاورند. اگر در کوچه و خیابان حتی یکی از محرم هایت را دیدی اگر حجاب کامل هم داشت با او صحبت نکن یا اگر صحبت می کنی او را نگاه نکن. گوش خود را نزدیک او بیاور و به صحبت هایش گوش کن. چرا که مردم نمی دانند این زن محرم شما است.

2ـ خرید اجناس: در خرید کردن برای منزل دقت کن که مورد سوء تفاهم از سوی مردم واقع نشوی. حضرت آیت الله العظمی سیدمحمدکاظم یزدی (ره) می فرمودند: همیشه از یک قصابی گوشت نخرید، می گویند این آخوندها چقدر گوشت می خورند.

یا مثلاً یک روحانی حتی المقدور سعی کند که کم تر با همسرش در خیابان راه بیفتد و به خرید برود. به مغازه هایی که چیزهای گران قیمت می فروشند نرود؛ مثلاً به بنگاه های ماشین فروشی و فروشگاه های تلویزیون و غیر ذلک. اگر هم نیازی داشت می تواند محارم خود یا افراد مورد اطمینان و با تجربه را بفرستد. نقل می کنند که یک روحانی با همسرش، وارد فروشگاه لوازم آرایش بانوان شده و پس از انتخاب یکی از اقلام آن، و در خارج از فروشگاه و بدون توجه به اطراف خود، آن را به همسرش نشان می داد که کدامیک بهتر است، در حالی که این عمل می تواند در اذهان مردم نسبت به مقام روحانیت اثر بدی داشته باشد. لذا طلاب محترم باید این گونه امور را رعایت کنند.

3ـ به هر مکانی نرود: روحانی هر جایی نباید برود، هر جایی نباید بنشیند. مثلا کنار خیابان روی جدول ننشیند یا در مکان های عمومی و پر رفت و آمد، یا جایی که همه روی زمین نشسته اند، بالای صندلی ننشیند و اگر مجبور بود بنشیند در نشستن هم مراعات کند، مثلاً یک پا را روی پای دیگر نیندازد. و همچنین نباید دست زن و بچه را بگیرد و برود پارک یا شهر بازی یا سینما. یا برود ساندویچی و یک ساندویچ بگیرد و پشتش هم نوشابه بخورد. البته این گونه امور حرام نیست ولی بعضی از مردم این اعمال را از ما روحانیون توقع ندارند، لذا ما باید رعایت عرفیات طلبگی را بکنیم.

4ـ وضع ظاهری: روحانی باید از نظر لباس پوشیدن، لباسی ساده و تمیز و در عین حال منظم و مرتب داشته باشد و خدای نکرده لباس هایش چرکین نباشد و بوی عرق ندهد.

5ـ دقت در خرج: روحانی نباید مهمانی های مفصل راه بیندازد، یا مثلا در تالارها مراسم عقد و یا مراسم دیگر بگیرد و سورها و خرج های بی مورد کند. آیت الله حاج آقامرتضی حائری (ره) با کاروانی به مکه رفتند. قرار شد علمای دیگر از مکه به دیدن ایشان بیایند. مدیر کاروان از خرج خودش اتاقی آماده کرد و میوه های مختلف در اتاق آماده نمود. وقتی ایشان وارد اتاق شدند و صحنه را دیدند ناراحت شدند و به مدیر کاروان فرمودند: چرا می خواهی مردم را با من دشمن کنی؟ این ها را جمع کن. فقط چای کفایت می کند (یعنی ممکن بود که حاجی های کاروان فکر کنند که هزینه انجام شده، از بودجه کاروان است و دچار سوءظن نسبت به آیت الله مرتضی حائری شوند). وقتی هم روحانی به مهمانی می رود یا برای او مهمان می آید باید مراعات اخلاقیات و عرفیات را هم بکند.

روزی که طلبه بودیم با استادمان حاج شیخ علی اکبربرهان (ره) به دیدار یک حاجی که تازه از مکه آمده بود رفتیم. ایشان به ما فرمودند: حق دست زدن به هیچ چیز را ندارید. کاری نکنید که بگویند آخوند جزء مطهرات است و همه چیز را پاک می کند و می خورد. بنشین و به هیچ چیز دست نزن. بگذار به زور به تو، چیزی تعارف کنند.

6ـ وضعیت سر و صورت: در حرم امام رضا(علیه السلام) عبور می کردم، دیدم روحانی جوانی موهایش را از زیر عمامه تا وسط پیشانی بیرون ریخته است. به او گفتم: ببخشید آقا، مثل این که اصلاح شما دیر شده است. گفت: مدرکی هم دارید؟ یعنی اگر این کار من خلاف است آیا برای این کار خلاف، مدرک و سند روایاتی دارید؟ اگر دارید ارائه بدهید؟ در حالی که خیلی از موارد هست که حرام و خلاف شرع نیست ولی عرف، آن را نمی پسندد. لذا روی این اصل به او گفتم: چرا با لباس زیر به حرم نمی آیی؟ با وجود این که برای مردان فقط پوشاندن عورتین واجب است و پوشاندن بقیه بدن واجب نیست. (با وجود این، رعایت عرف را می کنی، و کاری نمی کنی که مردم از تو ناراحت شوند، پس در طلبگی و آخوندی هم چنین باش و رعایت عرفیات طلبگی را بکن و کاری که مراجع و علما و فقها نمی کنند تو هم نکن.)

7ـ ساده زیستی: مهم ترین مطلب عرفی، ساده زیستی است. انگشتر زیاد دستت نکن، گران قیمتش را هم همین طور. تسبیح رنگی یا گران قیمت هم دستت نگیر. خودکار و خودنویس خارجی و نعلین گران قیمت که برای طلبه و روحانی سزاوار نیست، استفاده نکن. روحانی حتی المقدور باید زندگی و خانه ای ساده داشته باشد.

نقل می کنند آیت الله فشارکی(ره) یک اتاق داشتند که وسط آن را پرده کشیده بودند. یک طرف درس می دادند و طرف دیگر محل زندگی ایشان بود. اگر امام خمینی (ره) وقتی که از پاریس آمدند، می رفتند کاخ نیاوران شاید این قدر محبوب مردم نمی شدند و دیگر حرفشان چندان در مردم اثر نداشت، امام با آن همه عظمت، در یک خانه ساده و معمولی و یک حسینیه که دیوارهایش کاه گلی بود ساکن بودند.

من حدود چهل سال پیش این خانه ای را که اکنون ساکن هستم خریده ام؛ با این که می توانم بهترین خانه را در بهترین جای شهر تهران بخرم.

در حدیث است که نظر به چهره عالم عبادت است اما نه عالمی که خانه آن چنانی دارد که نگاه کردن به خانه و وسائل خانه اش حسرت بر دل آدمی می گذارد، و داخل خانه را با تزئینات کامل گچ بری کرده و آنتن ماهواره را هم روی پشت بام علم کرده و با ماشین گران قیمت رفت وآمد می کند.

یک بار به جایی رفته بودم و موقع برگشت، یک بنز و یک وانت ترمز کردند. هر دو آشنا بودند. مردم هم نگاه می کردند که من کدام ماشین را سوار می شوم. رفتم از راننده بنز عذرخواهی کردم و گفتم: اولاً این راننده وانت یک لحظه از شما زودتر ترمز کرد، ثانیاً اگر ماشین شما را سوار شوم ممکن است راننده وانت ناراحت شود و فکر کند چون ماشینش وانت بود سوار نشدم لذا مرا ببخشید و تشریف ببرید، من با وانت می روم.

یک بار با یک ژیان قُراضه به دیدن یکی از علمای بزرگ تهران رفتیم، به ایشان گفتم با ماشینی آمده ایم که دیدنش انسان را به یاد خدا می اندازد. موقع برگشت، ایشان تا در منزل آمدند و ماشین را دیدند و فرمودند: این ماشین ما را به یادِ گاری انداخت نه خدا.

غرض این که هر چه ساده تر باشی بیشتر در دل مردم اثر می گذاری. قیافه ظاهری روحانی هم باید ساده باشد، نه این که عبای گرانقیمت و کفش براق آن چنانی بپوشد، عینک طلایی یا گرانقیمت بزند، یا کیف سامسونت در دست بگیرد، و امثال این ها، خلاصه، نظر به هر عالِمی عبادت نیست. عالمی که پشت فرمان ماشین آن چنانی می نشیند، زلف گذاشته، ساعت مچی بسته، شلوار اتو کرده، زیر شانه قبا، لائی گذاشته، و کیف به دست گرفته و سیگار به لب گذاشته؛ نظر به چنین شخصی عبادت نیست.

آیا چنین شخصی روحانی است؟ آیا مردم اگر چنین شخصی را ببینند به یاد خدا می افتند؟ روحانی یعنی کسی که روحش را چنان پرورش داده که جسم و علائق نفسانی را از مادیات و زینت و زیورآلات دنیا باز داشته، و به مرحله تهذیب نفسانی رسیده، نه این که فقط به فکر جسم و زینت آلات ظاهری بدن باشد. چنین شخصی جسمانی است نه روحانی. لذا نمی تواند در افراد اثر روحانی و معنوی بگذارد. این را یقین بدان که امام زمان (عج) از این زندگی ها و قیافه ها راضی نیست. این ها کسانی هستند که با وضع بسیار مرفه و زندگی تجملاتی و با قیافه آن چنانی خودشان، مردم را از دین دور می کنند. زیرا رفتار و گفتار آن ها با اصول و اخلاق و عرفیات اسلام منطبق نیست. شما مردم اگر چنین اشخاصی را می شناسید با آن ها در ارتباط نباشید. این جور آخوندها اصلاً مرید حسابی هم ندارند و کسی به این ها میل نمی کند. اصلاً نباید به چنین عالمی نگاه کنی باید بروی علما و بزرگان را نگاه کنی، مراجع تقلید، علمای ربانی و معلمین اخلاق.

این ها بعضی از عرفیات است که باید رعایت شود بقیه را هم خودت با این ها قیاس کن البته ممکن است یک کار در جایی عرف باشد و همان کار در جای دیگر خلاف عرف باشد.

نمی گویم این ها حرام است ولی از باب حَسَناتُ الأبرارِ سَیئاتُ المُقَرَّبین است.

بعضی کارها، برای عوام مردم، اشکالی ندارد ولی برای ما روحانیون خوب نیست. ممکن است یکی در اخلاق خیلی عالی باشد ولی با وضع زندگی و با قیافه اش و با رعایت نکردن این عرفیات مردم را از دین بیزار کند.

حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه وآله) فرموده اند: «بدترین علمای امت من کسانی هستند که مردم را از ما گمراه می کنند و راه هایی که به سوی ما است قطع می کنند. مردم بر این ها درود می فرستند در حالی که این ها مستحق لعنت هستند». و همچنین امام صادق (علیه السلام) فرموده اند: «که عیسی بن مریم (علیه السلام) فرمود: وای بر علمای بد که چگونه آتش دوزخ بر آن ها زبانه کشد.» اگر این عرفیات را رعایت نکردی پیش نماز نشو. چرا که رعایت نکردن عرفیات به فتوای بعضی از مراجع تقلید به عدالت ضرر می زند و پشت سر تو نمی شود نماز خواند.




____________________________________________________________________________________

همکاری داریم که پسر فوق‌العاده ساکت، آرام، مودب و وارسته‌ای است؛ مومن است و ایمانش در عملش نیز نمایان است. برای مثال اگر آهنگی ایرانی را از شبکه دانلود کنیم و به او بدهیم، اول می‌پرسد که در بازار ایران منتشر شده یا نه. جواب هر چه باشد تشکر می‌کند و آهنگ را گوش می‌کند. چه از آن خوشش بیاید و چه نه، اگر آهنگ در بازار منتشر شده باشد، می‌رود و کاست یا سی‌دی آن را می‌خرد و آن را به کسی هدیه می‌دهد. می‌پرسیم چرا این کار رو می‌کنی؟ تو که آهنگ را داری دیگر چرا برایش پول می‌دهی؟ و جواب می‌دهد که اولا برای رعایت حق کپی رایت و ثانیا برای آنکه صاحب اثر راضی باشد. اگر هم منتشر نشده باشد، که فعلا هیچ ولی اگر روزی منتشر شود می‌رود و یک نسخه‌اش را برای حلال بودی کارش خریداری می‌کند.


-        قضیه شاید کمی مسخره به نظر آید و خنده‌دار، ولی برایم درس اخلاقی است.  ولی همین که در این روزگار کثیف، هنوز هم آدمهایی هستند که چنین حلال و حرام را حرمت می‌نهند، خوشحال می‌شوم.




____________________________________________________________________________________

پیامبر بزرگوار اسلام سیزده سالى که در شهر مکه مردم را به هدایت الهى فرا خواند از ناحیه مردم دچار آسیب ها و رنج ها و بلاهاى گوناگونى شد .

برخى از یارانش را با شکنجه هاى گوناگون کشتند ، عده اى را از دیار و وطن آواره کردند ، گروهى را به شدت مورد آزار قرار دادند و از هر جهت به خود آن حضرت سخت گرفتند و او را به آزارهاى بدنى و روحى دچار ساختند ، تهمت جنون و سحر و دروغگویى به او زدند و بارها با سنگ و چوب به وى حمله کردند ، پس از مهاجرت به مدینه جنگ هاى سختى به او تحمیل نمودند .زمانى که اسلام و اهلش در سایه قرآن به اوج قدرت رسیدند به فرمان پیامبر بى آن که اهل مکه خبردار شوند مکه را محاصره کردند و با پیروزى ـ بدون خون ریزى ـ به مسجد الحرام درآمدند و همان سخنى را که یوسف با برادرانش گفت ، به اهل مکه گفتند که امروز هیچ ملامت و سرزنشى بر شما نیست بروید و راحت باشید که همه شما را آزاد نمودم ، سپس به اهل مکه با رویى گشاده احسان و نیکى کرد و بهترین درس اخلاق را به مردم جهان و بویژه به قدرتمندان آموخت !




____________________________________________________________________________________
 
 
درباره وبلاگ


هرهفته جمعه شب بعد از نماز مغرب وعشاء آدرس : تهران - خیابان ولیعصر(عج) - بالاتر از خیابان مختاری - کوچه شهید علی مولودی - حسینیه حضرت ام البنین(س)
موضوعات
آرشیو مطالب
نویسندگان
پیوند ها
خبرنامه
 
آمار وبلاگ
کل بازدید : 170154
بازدید امروز :7
بازدید دیروز : 37
تعداد کل پست ها : 43
امکانات جانبی
دانشنامه مهدویت
لوگوی دوستان
 

 

مرجع دریافت ابزار و قالب وبلاگ
.:
By Ashoora.ir & Blog Skin