بسم الله الرّحمن الرّحیم
الحمدلله الذی جعلنا من المتمسکین بولایه امیرالمومنین علی بن ابیطالب و الائمه المعصومین (علیهما السلام)
اخیراً در بین مردم شایعاتی پخش شده در خصوص پایان یافتن دنیا در دسامبر2012 میلادی که این ناشی از تبلیغات سؤ در رسانههای داخلی و خارجی وابسته به جهان کفر و غرب میباشد.
ادامه مطلب...
به بهانه آیین خرافی شب اول ربیع الاول
مستند شرعی ندارد!...
به کوشش پژوهشکده مکتب العباس(ع)
مستند شرعی ندارد! برای دیدن تصویر در اندازه واقعی روی کلمه (عکس) در متن کلیک کنید.خرافات و تمسک به اموری که مستند و مدرک معتبر روایی و دینی ندارند از جمله اموری است که موجب انحراف دین و منجر به بدعت در دین می گردد. آداب و رسومی که با رنگ و لعاب دینی ناگهان در جامعه سر برمی آورند و عده ای ساده دل و یا جاهل را - هر چند با نیت پسندیده - به دنبال خود می کشد. جای تأسف است در برخی موارد این گونه آیین های من درآوردی و نامعلوم در جامعه رواج می یابد و برخی از مردم به جای آنکه به علما و مراجع رجوع کرده و با تحقیق سراغ این اعمال بروند با اعتماد به سخنان بی پایه افراد بی مایه در دام خرافات گرفتار می شوند. این تأسف آن گاه فزونی می یابد که در این سالها بارها مراجع و علما بر رواج خرافات نهیب زده اند! (عکس)
چند سالی است در پایان ماه صفر مراسمی در برخی شهرها باب شده است که در ظاهر مانند بسیاری از خرافات دیگر عملی نیکو وانمود می شود، اما هنگامی که در آن اندیشیده می شود نتیجه به آنجا می رسد که با خرافه ای دیگر مواجه هستیم!
داستان از این قرار است که گفته می شود در شب اول ماه ربیع الاول چند ساعتی قبل از نماز صبح روز اول این ماه می بایست درب هفت مسجد را کوبید و با این کار پایان دو ماه عزاداری و آغاز ماه شادمانی حضرت زهرا(س) را اعلام نمود و بدین سان از دستان حضرت زهرا (س) صله دریافت کرده و حاجات خود را طلب کنیم.
در سالهای ابتدایی این مراسم به کوبیدن در مسجد و آن گاه اقامه نماز صبح در آخرین مسجد اکتفا می شد. اما با گذشت زمان بر پیرایه های این عمل افزوده شد. سال بعد تضرع و ناله و گریه بر درب مسجد. سال بعد پخش نذورات و شیرینی و شکلات و...، سال بعد گفته شد در آخرین مسجد باید دعای توسل خوانده شود و سال بعد روشن کردن شمع بر در مسجد و آب و جارو کردن مقابل آن هم اضافه شد و همین طور این سیر تکاملی(!) ادامه یافت تا جایی که برخی از نماز مغرب شب اول شروع به این کار می کردند تا از خواب شب هم بی بهره نمانند!
در همان سالهای ابتدایی مراجع عظام طبق وظیفه دینی و شرعی خود که هنگام ظهور بدعت ها، علما باید علم خود را بروز و ظهور دهند بر بی ریشه بودن این عمل تأکید کردند. اما متأسفانه هنوز برخی این راه اشتباه را می پیمایند. این نمونه ای از نمونه های فراوان است که برخی در خارج از چارچوب دین برای طلب حاجات و نیازهای خود از خداوند و ائمه متمسک به آیین هایی این چنینی می شوند.
این پدیده اندوه بار علل فراوانی می تواند داشته باشد که می بایست با بررسی و واکاوی آن دلایل، راهکارهای برون رفت از آن را یافت.
در رابطه با شب اول ماه ربیع الاول در سال 1380 استفتایی از سوی مسجد رضویه تهران از مراجع عظام صورت پذیرفته است که به اتفاق علما این عمل مردود اعلام شده است. متن استفتای انجام شده این چنین است:
1- آیا چنین عملی مستند روایی دارد؟
2- آیا چنین عملی (که در حال گسترش می باشد) می تواند به عنوان یک حرکت شایسته مورد تأسی دیگران قرار گیرد؟
3- در صورتی که عمل فوق از جمله خرافات و یا خدای نکرده نوعی بدعت باشد وظیفه ما (ائمه جماعات و متدینین) در این خصوص چیست؟
آیت الله خامنه ای: بسمه تعالی عمل فوق الاشاره مستند روایی ندارد و شیوه قابل تأیید نیست. اگر چه اصل اذکار و ادعیه و طلب حاجات از خداوند متعال عمل پسندیده است، لیکن اشکال در شیوه عمل به نحو یاد شده است. آقایان علماء اعلام - دامت افاضاتهم - و مومنین - ایدهم الله تعالی - با پند و اندرز و موعظه و نصیحت از رواج چنین رفتارهایی که چه بسا ممکن است منتهی به وهن مذهب گردد، جلوگیری نمایند.
آیت الله مشکینی: بسمه تعالی این کار ریشه مذهبی ندارد و اگر به عنوان دستور دینی انجام دهند اشکال دارد و چنانچه باعث زحمت و آزار دیگران باشد جایز نیست و خوب است به جای این اعمال از اوقاتی که شرعاً فیضیاتش ثابت شده استفاده کنند مانند شبهای جمعه، اعیاد، وفیات، آخرهای شب برای نماز شب، دعاهای دسته جمعی مانند توسل، ندبه، مکارم الاخلاق و غیره و بالجمله در شرع اسلام به ویژه عالم تشیع اوقاتی که در آنها اجتماع کنند و دعاهایی بخوانند زیاد است نیازی به اختراع عمل خاص که در روایات نیست، ندارند. والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته
آیت الله فاضل: بسمه تعالی مستند شرعی برای عمل فوق ملاحظه نشده است و لازم است مومنین از این گونه اعمال اجتناب نموده و برای قضای حوایج و برآورده شدن حاجات از طرقی که در کتب ادعیه آمده استفاده کنند.
آیت الله تبریزی: بسمه تعالی زدن درب مسجد و حاجات خواستن از مسجد مسند شرعی ندارد و در روایات وارد نشده است. لکن نماز جماعت خواندن در مساجد و حاجت خواستن از خداوند با توسل به ائمه (علیهم السلام) شرعاً ثابت است. والله العالم.
آیت الله مکارم: بسمه تعالی با توجه به اینکه این عمل در روایات معصومین(ع) وارد نشده است انجام آن به عنوان یک عمل مستحب شرعی جایز نیست و سزاوار است ائمه محترم جماعات مردم را به سوی مراسم و توسلاتی دعوت کنند که در روایات معصومین(ع) وارد شده است وگرنه ممکن است افراد منحرف برای وهن مذهب هر روز امر تازه ای اختراع کنند و ناآگاهان را به سوی آن دعوت کنند. همیشه موفق باشید.
آیت الله صافی: بسم الله الرحمن الرحیم
1- مستند روایی بر عمل مذکور به نظر نرسیده والله العالم.
2- با عدم مستند شرعی تأیید آن معنی ندارد. والله العالم.
3- علمای اعلام باید مردم را آگاه کنند. وفقکم الله. والله العالم.
آیت الله بهجت:
1- بسمه تعالی ظاهراً ندارد.
2- بسمه تعالی خیر.
3- بسمه تعالی و جادلهم بالتی هی احسن.
بعثت پیغمبر اسلام یا برانگیخته شدن آن حضرت به مقام عالى نبوت و خاتمیت، حساسترین فراز تاریخ درخشان اسلام است. بعثت پیغمبر درست در سن چهل سالگى حضرت انجام گرفت. پیغمبر تا آن زمان تحت مراقبت روح القدس قرار داشت، ولى هنوز پیک وحى بر وى نازل نشده بود. البته قبلا علائمى ازعالم غیب دریافت مىداشت، ولى مامور نبود که آن را به آگاهى خلق هم برساند.
ادامه مطلب...
برنامه شبانه روز یک مسلمان، به طور خلاصه :
1. خواندن نماز واجب
پیامبر اکرم(ص) می فرماید : کسی که به نمازهایش بی توجه باشد، از من نیست و به خدا سوگند روز قیامت، بر من وارد نمی شود.
2. خواندن نمازهای مستحب
3. گفتن تسبیحات حضرت فاطمه زهرا(س) بعد از هر نماز
در روایتی از امام صادق(ع) نقل شده است : تسبیح فاطمه(س) بعد از هر نماز، از هزار رکعت نماز، نزد من محبوب تر است. این تسبیح عبارت است از : گفتن 34 مرتبه الله اکبر، 33 مرتبه الحمدالله و 33 مرتبه سبحان الله.
4. خواندن تعقیبات بعد نماز
5. نخوابیدن بین طلوع فجر و طلوع آفتاب
ابوحمزه ثمالی از امام سجاد(ع) درباره خواب بین طلوع فجر و طلوع آفتاب چنین نقل می کند : من خوابیدن در این ساعات را دوست ندارم؛ زیرا خداوند، رزق و روزی بندگان را در این ساعت تقسیم می کند، و به دست ما جاری می شود.
6. قرآن خواندن
امام صادق(ع) فرموده است : قرآن عهد و پیمان خداوند است با بندگان. بر مسلمان است که در این عهد، نظر کند و هر روز، پنجاه آیه از آن را تلاوت کند. چه زیباست که مسلمان، هر صبح : خانه اش را با تلاوت کتاب الهی : منور گرداند و برکت را به منزلش فرود آورد.
7. ذکرهای صبح و شام
الف) گفتن ده مرتبه : «سبحان الله و الحمدالله و لا اله الا الله و الله اکبر»
پاک و منزه است خدا و سپاس برای اوست و خدایی جز او نیست و خدا بزرگ است.
ب) گفتن سه مرتبه :
«الهم مقلب القلوب والابصار، ثبت قلبی علی دینک و لا تزع قلبی بعد اذهدیتنی، و هب لی من لدنک رحمه انک انت الوهاب و اجرنی من النار برحمتک. الهم امددلی فی عمری و واسع علی فی رزقی و انشر علی رحمتک و ان کنت عندک فی ام الکتاب شقیا، فاجعلنی سعیدا فانک تمحوا ما تشاء و تثبت و عندک ام الکتاب.»
بار خدایا! که دلها و دیده ها را بگردانی، دلم را بر خودت ثابت بدار، و کج مساز دلم را پس از آنکه به راهم آوردی، و ببخش مرا از پیش خودت به مهر، که تو بخشنده و پناهم بده از آتش به مهر و رحمت خودت. بار خدایا! طولانی عمر مرا، و گشایش فرما روزیم را، و مبسوط گردان بر من رحمت خودت را. اگر در علم شقی و بدبخت بوده ام، مرا خوش بخت و سعادتمند گردان؛ زیرا تو می توانی هر چیز را محو و پاک نمایی و یا اثبات و به جاداری، و در نزد توست ام الکتاب (سرنوشت).
ج) گفتن ده مرتبه قبل از طلوع و غروب خورشید :
«اعوذ بالله السمیع العلیم من همزات الشیاطین، و اعوذ بالله من ان یحضرون ان الله هو السمیع العلیم.»
پناه می برم به خدای شنوا و دانا از وسوسه ها و نیرنگ های پنهانی شیاطین، و پناه می برم به خدا از این که در برم حاضر می شوند؛ زیرا خدا شنوا و داناست.
8. خواندن زیارت امام زمان(عج) در هر صبح
9. صدقه دادن
از امام صادق(ع) نقل شده است که فرمود : هرکس صبح صدقه بدهد، خداوند، نحسی آنروز را از او برطرف می کند.
در روایت دیگری آمده است : صبح زود صدقه دهید که بلاها از آن عبور نمی کند.
10. اندیشه و تلاش برای رفع گرفتاریهای اجتماعی
رسول اکرم(ص) فرموده است :
«من اصبح و لا یتهم بامور المسلمین فلیس بمسلم.»
هر که صبح برخیزد و به امور مسلمانان اهتمام نورزد و در اندیشه آنان نباشد، مسلمان نیست.
و نیز از ایشان نقل شده که فرموده : بر مسلمان لازم است که هر روز صدقه ای بپردازند. بعضی اعتراض کردند که این توانایی برای همه نیست. فرمود : برداشتن مانع، از معابر عمومی صدقه است؛ راه به کسی نشان دادن، صدقه است؛ عیادت بیمار، صدقه است.
11. خواندن زیارت عاشورا
امام باقر(ع) بعد از تعلیم این زیارت به علقمه فرمود :
اگر میتوانی هر روز، امام حسین(ع) را با این جملات زیارت نما.
12. رعایت اعتدال در خوردن و پرهیز از پر خوری
سقراط بسیار کم خوراک بود. یکی از فلاسفه به او نوشت : تو عقیده داری که بر هر جانداری باید ترحم کرد، خودت یکی از جاندارانی و بر خود ترحم نمی کنی. سقراط در جواب به او نوشت : من می خورم تا زنده بمانم؛ ولی تو زنده می مانی تا بخوری!
از امیرالمؤمنین(ع) نقل شده است که فرمود : کسی که در خوردن میانه روی کند، سلامتش افزون و اندیشه اش صالح خواهد بود.
13. همیشه با وضو بودن
پیامبر گرامی اسلام(ص) چنین سفارش کرده است :
زیاد با طهارت باشید، تا عمرت طولانی گردد، و اگر توانستی در تمام شب و روز با طهارت باشی، چنین کن؛ زیرا اگر با طهارت بمیری، شهیدی.
14. رعایت آداب خوابیدن
الف) محاسبه . امام صادق(ع) فرموده است : هنگامی که به بستر می روی، نگاه کن و ببین که در روز، چه به دست آوردی و به یاد آور که می خواهی مرد و معاد و قیامتی هست.
و پیامبر(ص) فرموده است : «لیس منا من لم یحاسب نفسه فی کل یوم»
از ما نیست آن که در هر روز، خود را حسابرسی نکند.
ب) شستن دست و صورت قبل از خواب . پیامبر(ص) فرموده است : شب نخوابید در حالی که دستهایتان آلوده به چربی است؛ وگرنه اگر ناراحتی ای به شما رسید، خود را ملامت کنید.
ج) با وضو خوابیدن. امام صادق(ع) چنین نقل کرده است : هرکه با وضو به بستر رود، بسترش مسجد اوست. در روایت دیگر آمده است : آن که با وضو می خوابد، گویا شب را به بندگی خدا احیا نموده است.
د) مسواک زدن. پیامبر اکرم(ص)، هنگام خواب مسواک می کرد.
در روایتی دیگر آمده است که پیامبر(ص) هنگام خواب، مسواک را بالای سر خود می گذاشت، تا وقتی از خواب برخواست، اول مسواک بزند.
ه) خواندن سوره اخلاص و تکاثر هنگام خواب.
15. سحر خیزی و تهجد
در مناجاتی خداوند به حضرت موسی(ع) فرمود : دروغ می گوید آن که گمان می کند من را دوست دارد، ولی چون شب شود، خواب جایگزین راز و نیاز او می گردد. در روایتی دیگر آمده است که شخصی خدمت امیرالمؤمنین(ع) آمد و عرض کرد : موفق نمی شوم نماز شب بخوانم. حضرت فرمود : گناهانت تو را به بند کشیده اند.
دهم رجب سال 60 قمری است. خانه امام حسین (ع) دو باره نور باران می شود و از پنجره کوچک آن، آسمان مدینه روشن می گردد. برای حسین (ع) دسته گلی زیبا فرو فرستاده بودند. اشک شوق و برق شادی او بر صورت نوزاد می نشیند و گلبرگ رخش را با شبنم صبحگاهی، با طراوت تر می سازد. خدا به حسین (ع) پسری دیگر عطا فرمود که نیازمند و غنی بر نامش دخیل بسته اند و قنداقه زیبایش را قبله نیازهای خود ساخته اند.
نامش را علی نهاد. مانند دو پسر دیگرش و عشقی بیکرانه از محبت پدر و مولای خویش علی (ع) را به تصویر کشید. نامش را علی نهاد و فرمود که اگر خدا هزار پسر به او دهد، همه را علی نام خواهد نهاد. آری، او هم علی بود که شکوه و نامت، بلندتر از آسمان بود و زیباتر از صبح و روشن تر از باران.
عبدالله رضیع (شیرخوراه) یا علی اصغر، فرزند سیدالشهداء، امام حسین (ع)، مادرش نیز، رباب، دختر امرء القیس بن عَدِیّ.
آغوش مهربان پدر تو را در خود جای می دهد و چشمان او بر تو می گرید. تو مولود کربلایی. تو شش ماهه عاشورایی. تو آمده بودی که فقط در قافله عشاق بمانی. تو آمده بودی که همسفر کربلا شوی. تو آمده بودی که حج را ناتمام بنهی. میلاد تو شادی را غریبانه کنار می زند و اشک را در چشمان همه جاری می سازد. آخر، تو از زندگی، فقط تشنگی و عطش و شهادت را دریافتی. تو آمده بودی که به شهادت آبرو دهی. تو کوچکترین قربانی هستی؛ اما با همه کوچکی، حماسه ات بی هماورد بود و نام تو در ردیف اول عشقبازان عاشورا حک شد. سلام بر نام بلندت که زمزمه مستان است، ای علی اصغر (ع).
نام: پدر علی اصغر: حسین (ع) کنیه: ابا عبدالله و ابو الائمه و ابوالمساکین و.... لقب:سید الشهداء(ع)) نام پدر امام حسین : علی (ع) نام مادر: فاطمه زهرا(ع) تاریخ تولد: سوم ماه شعبان سال چهارم هـ.ق محل تولد: مدینه طیبه (منوره) تاریخ شهادت: روز جمعه دهم ماه محرم سال شصت ویک هـ.ق محل شهادت: کربلای معلی (گودال قتلگاه) نام قاتل: شمربن ذی الجوشن مدت امامت:یازده سال و یازده ماه و سه روز مدت عمر :پنجاه و هفت سال و هفت ماه وهفت روز.
شهر مقدس کربلا
شهر مقدس کربلا در جنوب بغداد و?? کیاومتری شمال غربی نجف اشرف و کنار رودخانه فرات و ??? کیلومتری شهر کرمانشاه قراردارد.
کربلا یعنی چه؟ کربلا به معنای محلی است که نزد خدا مقدس و مقرب است یا حرم خداست. وقتی سید الشهدا به این سرزمین رسید پرسید این شهر چه نام دارد؟ گفتند کربلا ! چشمان آن حضرت پر از اشک شد و پیوسته می فرمود: ((اللهم انی اعوذ بک من الکرب و البلاء)) و یقین کردکه شهادتگاه خود و یارانش همین جاست و فرمود: این جا سرزمین رنج و گرفتاری و بلاست . این جا محل فرود آمدن ما وجایگاه ریخته شدن خونهای ماست. روایات فراوانی در فضیلت این سرزمین وارد شده که از باب تیمن و تبرک به برخی از آنها اشاره می کنم: -
?. پیامبر (ص) فرمود :فرزندم (حسین) در سرزمینی مدفون میشود که آنجا را کربلا گویند همان مکانی که قبه ی در آنجا میباشد. ?. امام رضا (ع) فرمود:در تربت حسین (ع) شفای هر دردی است ومحافظت از هر ترس ونگرانی ?. پیامبر (ص) فرمود دعا زیر گنبد او (حسین) مستجاب است.تربت او عامل شفاست وامامان از صلب او هستند.
على اصغر«ع»
بأی ذنب قتلت ؟؟!!
یکى از فرزندان امام حسین«ع» که شیر خوار بود و از تشنگى، روز عاشورا بى تــــــــــاب شـــــده بود. امام ،خطاب به دشمن فرمود:از یاران و فرزندانم،کسى جز این کودک نمانده است.نمى بینید که چگونه از تشنگى بى تاب است؟ در«نفس المهموم» آمده است که فرمود:«ان لم ترحمونى فارحموا هذا الطفل» « اگر به من رحم نمی کنید , به این طفل رحم کنید» . امام در حال گفتگو بود که تیرى از کمان حرمله آمد و گوش تا گوش حلقوم على اصغر را درید. امام حسین«ع» خون گلوى او را گرفت و به آسمان پاشید.(1) در کتابهاى مقتل،هم از«على اصغر»یاد شده،هم از طفل رضیع(کودک شیرخوار – عبد الله الرضیع) و در اینکه دو کودک بوده یا هر دو یکى است،اختلاف است.
علی اصغر به خاطر بچگی عملاً نقشی در قیام نداشتند, اما از نظر روحی و روانی و عاطفی نقش به سزایی داشتند. با شهادتش مردمی که هنوز یک جو از شرافت و بزرگواری در نهادشان بود, فهمیدند که دشمن بسیار قسی القلب , بی عاطفه و بی رحم است که حتی به طفل شیرخواره رحم نکرده است .
در زیارت ناحیه مقدسه،درباره این کودک شهید،آمده است:«السلام على عبد الله بن الحسین،الطفل الرضیع،المرمى الصریع،المتشحط دما،المصعد دمه فى السماء،المذبوح بالسهم فى حجر ابیه،لعن الله رامیه حرملة بن کاهل الأسدى وذویه».(2) و در یکى از زیارتنامههاى عاشورا آمده است:«و على ولدک على الأصغر الذى فجعت به»از این کودک،با عنوانهاى شیرخواره،شش ماهه،باب الحوایج،طفل رضیع و ... یاد مىشود و قنداقه و گهواره از مفاهیمى است که در ارتباط با او آورده مىشود.
طفل شش ماهه تبسم نکند،پس چه کند
آنکه بر مرگ زند خنده،على اصغر توست
«على اصغر،یعنى درخشانترین چهره کربلا،بزرگترین سند مظلومیت و معتبرترین زاویه شهادت ...چشم تاریخ،هیچ وزنهاى را در تاریخ شهادت،به چنین سنگینى ندیده است.»(3) على اصغر را«باب الحوائج»مىدانند،گر چه طفل رضیع و کودک کوچک است، اما مقامش نزد خدا والاست.
در گلخانه شهادت را
مىگشاید کلید کوچک ما
مُعلی می گوید : روزی خدمت امام صادق(ع) مشرف شدم، امام فرمودند : آیا می دانی امروز چه روزی است؟
عرض کردم : یابن رسول الله امروز را عجم بزرگ می دارند و برای یکدیگر هدیه می فرستند.
امام(ع) فرمودند : به بیت عتیق (کعبه) سوگند می خورم که نوروز از قدیم بوده، آیا می خواهی که تاریخ آن را برایت بگویم؟ عرض کردم خیلی مشتاقم بشنوم.
فرمود : نوروز روزی است که خداوند از بندگانش در عالم ذرع پیمان گرفت که او را بپرستند و شرک نورزند و به پیامبران و اؤلیاء آن ها ایمان بیاورند و آن نخستین روزی است که زمین خلق شد و حیات به وجود آمد.
همچنین روزی است که کشتی نوح(ع) بر سرزمینی با نام جُود می نشیند.
وروزی است که حضرت ابراهیم (ع) بت ها را شکست.
در همین روز جبرائیل بر پیامبر(ص) نازل شد.
باز در این روز پیامبر(ص)، علی(ع) را به دوش گرفت و بلند کرد تا بت های قریش را از فراز کعبه فرو ریخت و خُرد کرد. و نیز روزی است که پیامبر(ص) به اصحابش در حَجه الوداع دستور داد که با علی بیعت کرده ولایت او را قبول کنند. همچنین نوروز روزی است که امیرالمؤمنین(ع) و وَلاه ظاهر می شوند و در این روز بر دَجال پیروز می شوند و او را در کناسه کوفه به دار می زنند.
امام صادق (علیه السلام) : إذا کانَ یَومُ النّیروزِ فَاغتَسِل وَ البَس أنظَفَ ثِیابِکَ
هرگاه نوروز فرا رسید، غسل کن و پاکیزه ترین لباس هایت را بپوش.
امام رضا (علیه السلام) : أمّا فَصلُ الرَّبیعِ فَإنّهُ رُوحُ الأزمانِ.
فصل بهار روح زمانهاست.
دست
دست دادن با زنان
بر اساس «مکتبی» بودن مرز دوستیها و رابطه ها و معاشرتها، دست دادن با نامحرم، حرام است و صِرف دوستی و رفاقت و آشنایی و همکار بودن یا ملاحضات سیاسی و دیپلماسی در سفرهای خارجی و دیدارهای رسمی، دلیل نمی شود که کسی با نامحرم و اجنبی، مصافحه کند. روشنفکر مآبی در این مسأله جایی ندارد. رسول خدا(ص) فرمود : با زنان دست نمی دهم (البته زن نامحرم). و در حدیث نبوی دیگری آمده است :
«اگر زنی بخواهد با مرد ناحرم دست بدهد ( که نباید دست دهد) و ناچار باشد، یا بخواهد با او بیعت کند، از پشت لباس (و با وجود حایل و پوشش دست، دستکش) مانعی ندارد.»
البته معیار عمل، فتوای مجتهدی است که از او تقلید می کنید و هر مسلمان متعهّد، باید برای عمل خود ملاک و حجت شرعی داشته باشد.
منابع :
1. کنزالعمّال، حدیث475.
2. کنزالعمّال، حدیث25346.
سلام و
سلام و مصافحه
پیوندهای اجتماعی، نیازمند «تحکیم» است.
استوارسازی این رشته ها با کلی گویی به دست نمی آید. باید نمونه های علمی و مصداقهای خاص و روشن ارائه شود، تا مرزهای دوستی و پیوندهای عاطفی استوارتر گردد و پایدار بماند. «سلام» و دست دادن یکی از این امور است.
سلام، چراغ سبز آشنایی است.
وقتی دو نفر به هم می رسند، نگاهها که به هم می افتد، چهره ها که رور در رو قرار می گیرد، نخستین علامت صداقت و مودت و برادری، «سلام دادن» است و در پی آن، دست دادن و «مصافحه».
دو نفر را تصور کنید که به یکدیگر می رسند، آشنا و دوست هم هستند. در این برخورد، بهتر است نخستین کلامشان چه باشد؟ آیا مناسب تر از «سلام» چیزی را سراغ دارید؟
مفهوم سلام
سلام، اطمینان دادن به طرف مقابل است که : هم سلامتی و تندرستی تو را خواستارم، هم از جانب من آسوده باش و مطمئن، که گزندی به تو نخواهد رسید. من خیرخواه تو هستم، نه بدخواه و کینه ورز و دشمن. نیز نوعی درود و تحیت اسلامی است که دو مسلمان به هم می گویند. این معنای شعار اسلامی سلام است.
دست دادن و دست هم را صادقانه به گرمی فشردن، نشان دیگری از محبت و صمیمیت و خیرخواهی است. دلها را به هم نزدیکتر و محبتها را بیشتر می سازد. تماس دو دست، قلبها را نیز به هم نزدیکتر می کند، اگر منافقانه و دروغ و فریب نباشد!
«دست در دست، چو پیوند دو قلب گرمتر می گردد، دل آزردة دوست، نرمتر می گردد...»
باری ... سلام، نام خداست و تحیّت الهی. سفارش پیامبر است است و امامان. تا آنجا که فرمودند : اگر کسی پیش از سلام، شروع به سخن کرد، جواب ندهید :
«مَن بَدَءَ بالکلام قبلَ السلامِ فَلا تُجیبوهُ.»
در حدیث دیگری امام صادق(ع) از قول خداوند نقل می کند که : بخیل، کسی است که از سلام دادن به دیگری بخل ورزد :
«البخیلُ مَن بَخِلَ بِالسّلامِ.»
راستی ... سلام دادن به دیگری نه تنها چیزی از قدر و جایگاه انسان نمی کاهد و هیچ گونه ضرر و زیان مادی،پولی،آبرویی و ... ندارد، بلکه محبت آور و صفابخش است و خدا پسند و سیرة رسول خدا(ص) و روش و منش اولیاء الهی است. به علاوه، نشانه ای از تواضع و فروتنی و نداشتن کبر است. انسانهای متواضع، نه تنها زیان نمی بیندد، بلکه عزّت و محبوبیت هم پیدا می کنند. امام صادق(ع) فرمود : «مِنَ التّواضُعِ اَن تُسَلَّمَ عَلی مَن لَقیتَ» ؛ از نشانه های فروتنی این است که به هر کس برخوردی، سلام دهی.
پیامبر اکرم(ص) نیز فرمود : «اِذا تلاقَیتُم، فَتَلاقُوا بِالتسلیم و التصافُح» ؛
هرگاه یکدیگر را دیدار کردید، با «سلام» و «دست دادن» با هم دیدار کنید.
ادب و آداب سلام
سیرة رفتاری پیامبر خدا آن بود که به هر که می رسید – حتی کودکان – ابتدا به او سلام می کرد، بخصوص در مورد سلام کردن به کودکان می فرمود : پنج صفت است که تا زنده ام، آنها را رها نخواهم کرد، یکی هم سلام دادن به کودکان است، تا پس از من «سنت» گردد.
این خصلت خجسته، از اخلاق حسنه و روحیة پاک و تواضع او سرچشمه می گرفت. اینها درست؛ ولی ادب اقتضا می کند که کوچکترها به بزرگترها سلام کنند. در حدیث آمده است که پیامبر اکرم(ص) فرمود :
کوچک به بزرگ سلام کند، یک نفر به دو نفر، و جمعیت کم به جمعیت فراوان، و سواره بر پیاده، و رهگذر، بر کسی که ایستاده است و ایستاده بر کسی که نشسته است. و البته اگر جز این باشد، نشانِ تواضع نخواهد بود!
سلام را باید آشکارا، بلند و با صدای رسا ادا کرد. احادیث فراوانی با عنوانِ «الجهرُ بالسّلام» و «افشاء سلام» آمده که سفارش اکید دارد که سلامها، همین گونه باشد، یعنی بلند و واضح، تا طرف بشنود.
اگر در برخورد با دیگران یا ورود به جلسه و جمعی، یا رسیدن به خانه و محل کار، سلام بگویید، ولی آهسته، شاید سلامتان را نشنود. با اینکه شما سلام داده اید، ولی به دلیل سر و صدا یا جمع نبودن حواس یا هر عامل دیگر، سلامتان را نشنود، شما را بی ادب و بی اعتنا خواهند شمرد و متکبّر خواهند پنداشت.
یا اگر سلام دیگری را جواب دهید؛ اما آهسته و زیر لب، به گونه ای که نفهمد و نشنود، شاید پیش خود فکر کند مسأله ای، خصومتی و ... پیش آمده، با دشواری و بی علاقگی جواب می دهید.
راه جلوگیری از این سؤتفاهمها و بدگمانیها، رعایت همان دستور دینی در معاشرتها است، یعنی آشکارا سلام کردن.
امام صادق(ع) می فرماید :
«هرگاه یکی از شما سلام می دهد، سلامش را آشکارا بگوید. نگوید که سلام دادم، ولی جوابم ندادند، شاید سلام داده ولی آنان نشنیده باشند! و هرگاه یکی از شما جواب سلام می دهد، جواب را آشکارا و بلند بگوید، تا آن مسلمان دیگر نگوید که سلام کردم ولی جوابم را ندادند! »
اگر سلام مستحب است، جوابش واجب است. البته بیشترین ثواب نیز از ان کسی است که شروع به سلام کند.
آن که سلام می دهد، پاسخش را باید گرمتر و بیشتر داد، چرا که سلام نوعی تحت و هدیه از سوی یک مؤمن است و هدیه را باید پاسخی بهتر ارائه داد، تا نشان قدرشناسی باشد. و این تعلیم قرآن کریم است که تحیّت دیگران را به گونه ای بهتر پاسخ دهید : «فَحَیُّوا بِأَحسَنَ مِنها»، یا مثل همان را بازگردانید.
دست دادن
گفتیم که «مصافحه» هم، «دوستی آور»، «کدورت زدا» و «محبت آفرین» است. ما علاقة خود و صمیمیت را با دست دادن ابراز می کنیم. برعکس، اگر با کسی کدورت و دشمنی داشته بلاشیم، از دست دادن با او پرهیز می کنیم. به همین خاطر، این دستور مقدس و پر برکت اسلامی، در تحکیم رابطه های دوستی و اخوّت، ثمر بخش است.
امام باقر(ع) فرمود : هر دو نفر مؤمنی که با هم دست بدهند، دست خدا میان دست آنان است و دست محبت الهی بیشتر با کسی است که طرف مقابل را بیشتر دوست بدارد.
و نیز امام صادق(ع) فرمود :
هنگامی که دو برادر دینی به هم می رسند و با هم دست می دهند، خداوند با نظر رحمت به آنان می نگرد و گناهانشان، آن سان که برگ درختان می ریزد، فرو می ریزد، تا آنکه آن دو از هم جدا شوند.
شیوة مصافحه
دست دادن نیز، همچون سلام، ادب و آدابی دارد. یکی از آنها پیوستگی و تکرار است. در یک سفر و همراهی و دیدار، حتی چندبار دست دادن نیز مطلوب است.
ابوعبیده نقل می کند : همراه امام باقر(ع) بودم. اول من سوار می شدم، سپس آن حضرت. چون بر مرکب خویش استوار می شدیم، سلام می داد و احوالپرسی می کرد، چنان که گویی قبلاً یکدیگر را ندیده ایم. آنگاه مصافحه می کرد. هرگاه هم از مرکب فرود می آمدیم و روی زمین قرار می گرفتیم، باز هم به همان صورت، سلام می کرد و دست می داد و احوالپرسی می کرد و می فرمود : «با دست دادن دو مؤمن، گناهانشان همچون برگ درختان فرو می ریزد و نظر طلف الهی با آنان است، تا از هم جدا شوند.»
از آداب دیگر مصافحه، فشردن دست، از روی محبت و علاقه است، اما نه در حدی که سبب رنجش و درد گردد.
جابر بن عبدالله می گوید : در دیدار با رسول خدا(ص) بر آن حضرت سلام کردم. آن حضرت دست مرا فشار داد و فرمود : دست فشردن، همچون بوسیدنِ برادر دینی است.
همچنین هنگام مصافحه، طول دادن و دست را زود عقب نکشیدن از آداب دیگر این سنّت اسلامی است. در مصافحه، پاداش کسی بیشتر است که دستش را بیشتر نگه دارد.
پیامبر اسلام(ص) نیز این سنت نیکو را داشت که چون با کسی دست می داد، آن قدر دستِ خود را نگه می داشت، تا طرف مقابل دست خود را سست کند و عقب بکشد.
باری ... محبت قلبی را باید آشکار ساخت.
علاقه، گنجی نهفته در درون است که باید آن را استخراج و اشکار کرد، تا از برکاتش بهره برد. روشنترین خیر و برکتش، تقویت دوستیها و تحکیم آشناییها و رابطه ها است. به دستور اسلام، هرگاه مؤمنی را ملاقات می کنید، مصافحه کنید، خشرویی و چهرة گشاده و بشّاش و خندان به هم نشان دهید.
از آثار دیگر مصافحه، «کینه زدایی» است. پیامبر خدا(ص) فرمود :
«تَصافَحُوا، فَاِنَّ التّصافُحَ یُذهِبُ السَّخیمَه» و «تَصافَحُوا فَاِنَّهُ یَذهَبُ بالغِلَّ». مصافحه کنید و دست دهید، چرا که آن، کینه و کدورت را می زداید.
منابع :
1. سفینه البحار، محدث قمی،ج1، ص645.
2. میزان الحکمه، ری شهری، ج4، ص535.
3. خصال، صدوق، ص11.
4. سفینه البحار، ج1، ص456.
5. بحارالانوار، ج73، ص10.
6. میزان الحکمه، ج4، ص538.
7. اصول کافی (عربی) کلینی، ج2، ص645.
8. سوره ی مبارکه نساء آیه 86.
9. اصول کافی، ج2، ص179.
10. اصول کافی، ج2، ص183.
11. اصول کافی، ج2، ص179.
12. بحارالانوار، ج73، ص26.
13. بحارالانوار، ج73، ص23.
14. بحارالانوار، ج73، ص28.
15. بحارالانوار، ج73، ص30.
16. میزان الحکمه،ج5، ص355.
17. بحارالانوار، ج74، ص158.
18. میزان الحکمه، ج5، ص354.
19. کنزالعمّال، حدیث475.
20. کنزالعمّال، حدیث25346.
مردی به امام حسن(علیه السلام) گفت : من از شیعیان شما هستم.
امام(علیه السلام) فرمود : ای بندة خدا اگر مطیع امر و نه ما هستی راست می گویی و اگر این گونه نیستی با ادعای مقام بلند تشیّع که از آن بهره
مند نیستی بر گناهان خود نیفزا و به ما نگو من از شیعیان شما هستم. بلکه بگو من از دوستداران شما و دشمن دشمنان شما هستم و تو در نیکی و به سوی نیکی هستی.
بحارالانوار، جلد68، صفحه156.
عصر خلافت ابوبکر، حضرت علی(علیه السلام) همراه فرزندش حسن(علیه السلام) و سلمان، در مسجد الحرام (کنار کعبه) نشسته بودند، ناگاه مردی خوش قامت، که لباسهای زیبا پوشیده بود، به نزدیک آمد و به حضرت علی(علیه السلام) سلام کرده، در محضرش نشست و چنین گفت :
«ای امیرمؤمنان! از شما سه مسأله می پرسم؛ اگر پاسخ آن را دادی، می فهمم آنها که حقّ شما را غصب کردند دنیا و آخرت خود را تباه ساخته اند ( و تو بر حق هستی)، وگرنه آنها و شما در یک سطح، برابر هم هستید.»
علی(علیه السلام) : آنچه خواهی بپرس.
ناشناس : «1- به من خبر بده وقتی که انسان می خوابد، روحش به کجا می رود؟ 2- چگونه انسان چیزی را به یاد می آورد و چیزی را فراموش می کند؟ 3- چگونه افراد به دایی یا عموی خود شباهت پیدا می کنند؟»
در این هنگام علی(علیه السلام) به فرزندش حسن(علیه السلام) متوجه شد و فرمود : «ای ابا محمّد! پاسخ این مرد را بده!»
امام حسن محتبی(علیه السلام) به مرد ناشناس رو کرد و پاسخ او را چنین بیان کرد :
«1- انسان هنگامی که می خوابد روح او به باد می پیوندد و آن باد به هوا آویخته می شود، تا هنگامی که بدن انسان برای بیدار شدن حرکت می کند. در این هنگام خداوند به روح اجازه می دهد تا به پیکر صاحبش بازگردد. پس از این اجازه، آن روح، بادرا، و باد هوا را جذب کرده و روح به پیکر صاحبش باز می گردد، و در آن آرام می گیرد، و اگر خداوند به روح اجازة بازگشت نداد، هوا باد را و باد روح را، جذب کرده، و تا روز قیامت روح به پیکر صاحبش باز نمی گردد.
2- در مورد یادآوری و فراموشی، از این رو است که قلب انسان براساس حقّ قرار دارد، و روی حق طَبَقی افکنده شده، اگر انسان در این هنگام صلوات کامل بر محمّد و آلش(صلی الله علیه و آله و سلم) فرستاد، آن طَبَق از روی حق برداشته شده و قلب روشن می شود و انسان مطلب را فراموش شده را به یاد می آورد، و اگر صلوات کامل نفرستاد، آن طبق بر روی حق، پرده می افکند و در نتیجه قلب تاریک شده و انسان در میان فراموشی می ماند.
3- در مورد شباهت نوزاد به دایی یا عموی خود؛ از این روست هنگامی که مرد با آرامش خاطر با همسرش آمیزش کرد و در این حال نطفه فرزند منعقد گردید، آن فرزند به پدر و مادرش شباهت می یابد، و اگر او با پریشانی و اضطراب با همسرش آمیزش نمود و در این حال نطفه فرزند منعقد گردید، آن فرزند به دایی یا عمویش، شباهت می یابد.»
مرد ناشناس که در مورد پاسخ سه سؤال، خود را به طور کامل قانع شده یافته بود، برخاست و مکرّر به یکتایی خدا و رسالت محمّد(صلی الله علیه و آله و سلم) و وصایت علی(علیه السلام) و سایر امامان(علیه السلام) تا حضرت قائم(عجّل الله تعالی فرجه) گواهی داد، و از آنجا رفت.
حضرت علی(علیه السلام) به فرزندش حسن فرمود : «به دنبال این مرد ناشناس برو ببین کجا می رود.»
حسن(علیه السلام) به دنبال او حرکت کرد؛ او را دید که از مسجد بیرون رفت؛ و در همین هنگام از نظرها غیب شد. حسن(علیه السلام) نزد پدر بازگشت، و از غایب شدن او خبر داد.
علی(علیه السلام) از حسن(علیه السلام) پرسید : آیا دانستی او چه کسی بود؟
حسن(علیه السلام) : خدا و رسول و امیرمؤمنان آگاهترند.
علی(علیه السلام) : او خضر(علیه السلام) بود.
احتباج طبرسی، جلد1، صفحه396.
مخازن، جلد1، صفحه 226.