ومن کلام له علیه السلام [6] المعروف فی غیر اهله [7] و لیس لواضع المعروف فی غیر حقه ، و عند غیر اهله ، [8] من الحظ فیما اتی الا محمده اللئام ، و ثناء الاشرار ، و مقاله الجهال ، [9] ما دام منعما علیهم : ما اجود یده و هو عن ذات الله بخیل [10] مواضع المعروف [11] فمن آتاه الله مالا فلیصل به القرابه ، ، و لیحسن منه الضیافه ، [12] و لیفک به الاسیر و العانی ، ولیعط منه الفقیر و الغارم ، [13] و لیصبر نفسه علی الحقوق و النوائب ، ابتغاء الثواب ، [14] فان فوزا بهذه الخصال شرف مکارم الدنیا ، و درک فضائل الاخره ، ان شاء الله
ترجمه
[6] از سخنانی است که امام ( ع ) درباره نیکی به کسانیکه استحقاق آن راندارند فرموده است : [7] برای کسی که نیکی را در غیر مورد و در اختیار غیر اهلش قرار می دهد [8] بهره ای جز ستایش لک یمان و ثناگوئی اشرار و گفتار [ تملق آمیز ] نادانان نیست [9] و اینها نیز تا هنگامی است که به آنها بخشش می کند : [ آنها می گویند ] راستی چه دست سخاوتمندی دارد در حالیکه از بخشش به آنچه در راه خدا است بخل می ورزد . [10] موارد کارهای نیک [11] بنابراین کسی که خداوند به او ثروتی بخشیده باید پیوند خویشاوندی را برقرار سازد [ و صله رحم کند ] از میهمانان [ شایسته ] به خوبی پذیرائی کند [12] اسیران را آزاد سازد و به فقراء و بدهکاران کمک دهد [13] و باید به خاطر رسیدن پاداش الهی در برابر پرداخت حقوق متعلق به ثروتش و مشکلاتی که در این راه به او می رسد شکیبا باشد . [14] چه این که بدست آوردن این خصال نیک موجب شرافت و بزرگی در دنیا و درک فضائل سرای دیگر خواهد شد . انشاءالله
من کلام له علیه السلام [12] فی النهی عن سماع الغیبه و فی الفرق بین الحق و الباطل [13] ایها الناس ،من عرف من اخیه وثیقه دین و سداد طریق ، [1] فلا یسمعن فیه اقاویل الرجال اما انه قد یرمی الرامی و تخطی ء السهام [2] و یحیل الکلام و باطل ذلک یبور ، و الله سمیع و شهید [3] اما انه لیس بین الحق و الباطل الا اربع اصابع [4] فسئل ، علیه السلام ، عن معنی قوله هذا ، فجمع اصابعه و وضعها بین اذنه و عینه ثم قال : [5] الباطل ان تقول سمعت ، و الحق ان تقول رایت
ترجمه
[12] از سخنان امام ( ع ) که در آن از شنیدن غیبت نهی کرده و به راه شناخت حق از باطل اشاره نموده است [13] ای مردم آن کس که از برادرش اطمینان و استقامت در دین و درستی راه و رسم را مشاهده کند [1] باید به سخنانی که این و آن درباره او می گویند گوش فراندهد آگاه باشید گاهی تیرانداز تیرش به خطا می رود [ و حدس و گمان مردم گاهی نادرست است ] [2] سخن باطل فراوان گفته می شود ولی سخنهای باطل نابود خواهد شد و خداوند شنوا و گواه است . [3] بدانید بین حق و باطل بیش از چهار انگشت فاصله نیست [4] از امام علیه السلام درباره این سخن پرسش شد انگشتانش را کنار هم گذارد و میان گوش و چشم خود قرار داد سپس فرمود : [5] باطل آن است که بگوئی شنیدم و حق آن است که بگوئی دیدم
و من کلام له علیه السلام [1] فی النهی عن غیبه الناس [2] و انما ینبغی لاهل العصمه و المصنوع الیهم فی السلامه [3] ان یرحموا اهل الذنوب و المعصیه ، و یکون الشکر هو الغالب علیهم ، [4] و الحاجز لهم عنهم ، فکیف بالعائب الذی عاب اخاه و عیره ببلواه [5] اما ذکر موضع ستر الله علیه من ذنوبه مما هو اعظم من الذنب الذی عابه به [6] و کیف یذمه بذنب قد رکب مثله فان لم یکن رکب ذلک الذنب بعینه [7] فقد عصی الله فیما سواه ، مما هو اعظم منه [8] وایم الله لئن لم یکن عصاه فی الکبیر ، و عصاه فی الصغیر ، لجراءته علی عیب الناس اکبر [9] یا عبد الله ، لا تعجل فی عیب احد بذنبه ، فلعله مغفور له ، [10] و لا تامن علی نفسک صغیر معصیه ، فلعلک معذب علیه فلیکفف من علم منکم عیب غیره [11] لما یعلم من عیب نفسه ، ولیکن الشکر شاغلا له علی معافاته مما ابتلی به غیره
ترجمه
[1] از سخنانی است که امام در مورد نهی از غیبت مردم فرموده [2] سزاواراست کسانی که از عیوبی پاکند و از آلودگی به گناهان سالمند [3] به گنهکاران و اهل معصیت ترحم کنند همواره در سپاس و شکر خداوند باشند [4] و این سپاس آنان را از پرداختن به عیبجوئی دیگران مانع گردد .چرا و چگونه آن عیبجو عیب برادر خویش را می گیرد و او را به بلائی که گرفتار شده است سرزنش می کند ؟ [5] مگر به یاد ستر و پوششی که خداوند بر گناهان او افکنده نیفتاده ؟ و توجه ندارد که خداوند بر بزرگتر از گناهی که بر دیگران عیب می گیرد در مورد او پوشش افکنده است ؟ [6] چگونه دیگری را بر گناهی مذمت می کند که خود همانند آن را مرتکب شده ؟ و اگر به آن آلوده نشده [7] [ شاید ] معصیت دیگری کرده که از آن بزرگتر است [8] به خدا سوگند حتی اگر خداوند را در گناهان بزرگ عصیان نکرده و تنها گناه صغیره انجام داده همین جراتش بر عیبجوئی مردم گناه بزرگتری است [9] ای بنده خدا در عیب و مذمت هیچکس بر گناهش عجله مکن شاید خداوند او را آمرزیده باشد . [10] و نیز بر گناه کوچکی که خود انجام داده ای ایمن مباش شاید به خاطر آن کیفر بینی بنابراین هر کدام از شما که از عیب دیگران آگاه است [11] به خاطر آنچه از عیب خود می داند باید از عیبجوئی دیگران خودداری کند و شکر و سپاس این موهبت که او از این عیوب پاک است وی را مشغول دارد