زِ هرکسی که گرفتم سراغ خانه ی تو
زِ من گرفت نشان از تو و نشانه ی تو
نگار من قنوت من خوب من
بگو که از کی بگیرم سراغ خانه ی تو
یک جرعه زِ دیدنت بنوشم
این دَرد فراغ را بپوشم
ببین که هر شب و روز
گرفت این دل قرق به خون به بهانه ی تو
آقای من مولای من
نوکر رخ ارباب نبیند سخت است
شب گر رخ مهتاب نبیند سخت است
لب تشنه اگر آب ببیند سخت است ...